داستان آموزنده


داستان,داستان آموزنده,داستانهاي جذاب


 


خداوند به يكى از اولياء صالح خود وحى كرد:


 



 كه فردا صبح اول چيزى كه جلويت آمد بخور!


و دومى را بپوشان !


و سومى را بپذير!


و چهارمى را نااميد مكن !


و از پنجمى بگريز!




 بنده ي صالح خدا،  صبح از خانه بيرون آمد.


در اولين وهله با كوه سياه بزرگى روبرو شد، كمى ايستاده و با خود گفت :


 



 خداوند دستور داده اين كوه را  بخورم .


در حيرت ماند چگونه بخورد!


آنگاه به فكرش رسيد خداوند به چيز محال دستور نمى دهد،


حتما اين كوه خوردنى است .


به سوى كوه حركت كرد هر چه پيش مى رفت كوه كوچكتر مى شد


سرانجام كوه به صورت لقمه اى درآمد، وقتى كه کوه را فتح کرد، ديد بهترين و لذيذترين چيز است .




 از آن محل كه گذشت طشت طلايى نمايان شد.


با خود گفت : خداوند دستور داده اين را پنهان كنم .


گودالى كند و طشت را در آن نهاد و خاك روى آن ريخت و رفت .




اندكى گذشته بود برگشت پشت سرش را نگاه كرد


ديد طشت بيرون آمده و نمايان است


با خود گفت من به فرمان خداوند عمل كردم و طشت را پنهان نمودم .




 سپس با يك پرنده برخورد نمود


که باز شكارى آن را دنبال مى كرد.


پرنده آمد دور او چرخيد. بنده ي صالح خدا با خود گفت :



 پروردگار فرمان داده كه اين را بپذيرم .


به همين دليل ، پرنده را در پناه خود از باز شکاري حفظ نمود. 




باز شكارى گفت :


 اى بنده ي صالح  خدا!


شكارم را از من گرفتى من چند روز است آنرا تعقيب مى كردم .
آن شخص  با خود گفت :



 پروردگارم دستور داده اين را نااميد نكنم .


مقدارى گوشت از غذاي خود به  او داد و از آن محل نيز گذشت .


 




ناگاه قطعه گوشت گنديده را ديد، با خود گفت :


 مطابق دستور خداوند از آن بايد گريخت .




 پس از طى مراحل به خانه برگشت


شب در خواب به او گفتند:


ماموريت خود را خوب انجام دادى .




آيا حكمت آن ماموريت را دانستى


و چرا چنين ماموريتى به شما داده شد؟


 



 پاسخ داد: نه ! ندانستم .




 گفتند:


اما منظور از كوه ، غضب بود.


انسان در هنگام غضب


خويشتن را در برابر عظمت خشم گم مى كند.


ولى اگر شخصيت خود را حفظ كند


و آتش ‍ غضب را خاموش سازد


عاقبت به صورت لقمه اى شيرين و لذيذ در خواهد آمد.




 


 و منظور از طشت طلا، عمل صالح و كار نيك است ،


وقتى انسان آن را پنهان كند خداوند آن را آشكار مى سازد


تا بنده اش را با آن زينت و آرايش دهد،


گذشته از اين كه اجر و پاداشى براى او در آخرت مقدر كرده است .


 


و منظور از پرنده ،


آدم پندگويى است كه شما را پند و اندرز مى دهد،


بايد او را پذيرفت و به سخنانش عمل كرد.


 



و منظور از باز شكارى


شخص نيازمندى است كه نبايد او را نااميد كرد.



 و منظور از گوشت گنديده


غيبت و بدگويى پشت سر مردم است ،


بايد از آن گريخت و نبايد غيبت كسى را كرد.


 


Related image


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

موزیک من مادر شادابی هستم. دو ارباب پرورش افکار سیلو مائده دهگلان هوم سرویز سامانه هوشمند درخواست خدمات آموزش و تدریس بیوشیمی نورآباد،شوخئییب